- داش بلاغ (بُ)
نام محلی است کنار راه سنندج و مریوان میان قلعه شیخ و گردنۀ کاران در 61هزارگزی سنندج
معنی داش بلاغ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه. واقع در 30هزارگزی جنوب مراغه و 9هزارگزی خاور شوسۀ مراغه به میاندوآب دره معتدل و مالاریائی و دارای 292 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و چغندر و کشمش و بادام ونخود، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی مردم جاجیم بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان ابهررود شهرستان زنجان واقع در 64هزارگزی شمال باختر ابهر و 6 هزای گزی راه مالرو عمومی، آب آن از چشمه، و محصول آنجا غلات و لبنیات و انگور و قلمستان، شغل اهالی آنجا زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 6هزارگزی شمال باختری گرمی در مسیر شوسۀ گرمی به بیله سوار. کوهستانی گرمسیر و دارای 52 تن سکنه است. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 16هزارگزی باختری گرمی در مسیر شوسه اردبیل به گرمی. جلگه گرمسیر و دارای 108 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و حبوبات و شغل اهالی آن زراعت و گله داری وراه آن شوسه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ورگهان بخش هوراندشهرستان اهر. واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری هوراند و 11هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. کوهستانی و معتدل ودارای 37 تن سکنه است. آب آن از رود خانه کجرود و چشمه، محصول آنجا غلات و شغل اهالی آن زراعت و گله داری و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه بخش تکاب شهرستان مراغه. واقع در 8هزارگزی باختر تکاب و 6 هزارگزی جنوب باختری ارابه رو تکاب به شاهین دژ. کوهستانی، معتدل، دارای 564 تن سکنه است. آب آن ازچشمه سارها. محصول آن غلات و حبوبات و کرچک، شغل اهالی آن زراعت و گله داری و صنایع دستی مردم گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در 90هزارگزی شمال باختری مشهد و 8هزارگزی باختر راه شوسه مشهد به قوچان دره. معتدل و دارای 248 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات و چغندر و کنجد، شغل اهالی آن زراعت و مالداری و قالیچه بافی و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه. واقع در 22هزارگزی شمال باختری قره آغاج و 11هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه. کوهستانی معتدل و دارای 295تن سکنه است. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و نخود وبزرک، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان قره پشلو، بخش مرکزی شهرستان زنجان. واقع در 70هزارگزی شمال باختری زنجان و 24هزارگزی راه مالرو عمومی. کوهستانی، سردسیر دارای 240 تن سکنه است. آب آن از چشمه، محصول آنجاغلات و شغل اهالی آن زراعت و گلیم و جاجیم بافی و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مرکزی بخش سراسکند شهرستان تبریز. واقع در 10هزارگزی خاور سراسکند و 10هزارگزی شوسۀ سراسکند به سیاه چمن. کوهستانی، دارای 425 تن سکنه است. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان چهاردولی بخش قروۀ شهرستان سنندج. واقع در 39هزارگزی جنوب خاوری قروه. سر راه شوسۀ همدان به قروه. کوهستانی. سردسیر و دارای 200 تن سکنه است. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، مختصر میوه جات و شغل اهالی آن زراعت، صنایع دستی مردم آنجا، قالیچه و گلیم و جاجیم بافی است و قهوه خانه ای کنار شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه. واقع در 21هزارگزی شمال باختری قره آغاج و 12هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه. کوهستانی، معتدل و دارای 298 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه سار و محصول آن غلات و نخود و بزرک، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی مردم جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان. واقع در 52هزارگزی جنوب قیدار و3هزارگزی راه مالرو عمومی، کوهستانی، سردسیر، دارای 228 تن سکنه است. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی آن زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی، راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
(بُ کَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل. واقع در 35هزارگزی جنوب باختری گرمی و 15هزارگزی شوسه گرمی به اردبیل. کوهستانی گرمسیر و دارای 55 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه، محصول آنجا غلات و حبوبات شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گورائیم شهرستان اردبیل. واقع در 40هزارگزی جنوب اردبیل به خلخال کوهستانی معتدل و دارای 309 تن سکنه است. آب آن ازچشمه محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد که در 5500 متری خاورآغ کند و در 22500گزی شوسۀ میانه به زنجان واقع است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 102 تن سکنه که آب آن از دو رشته چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و حبوبات و سردرختی و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم و گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه. واقع در 56هزارگزی جنوب باختری قره آغاج و 35هزارگزی جنوب خاوری شوسۀ مراغه به میانه. کوهستانی معتدل مالاریایی دارای 445 تن سکنه است. آب آن از چشمه سارها، محصول آن غلات و نخود و بزرک، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی مردم آنجا جاجیم بافی و راه آن مالرو است. ده مذکور دو محل است به فاصله 6 هزار گز بنام داش بلاغ بالا و داش بلاغ پائین و سکنۀ داش بلاغ پائین 200 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر (خیاو) واقع در 27هزارگزی جنوب شهر خیاو و 17هزارگزی شوسۀ خیاو به اردبیل. جلگه و معتدل و دارای 99 تن سکنه است. آب آن از نهر و چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و پنبه و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ مُ طَلْ لِ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل. واقع در 50هزارگزی شمال گرمی، در مسیر شوسۀ بیله سوار به اصلاندوز. کوهستانی گرمسیر و دارای 58 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ مُ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ورگهان بخش هوراندشهرستان اهر. واقع در 27هزارگزی جنوب هوراند و 10/5هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. کوهستانی و معتدل و دارای 52 تن سکنه است. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات وحبوبات و انگور، شغل اهالی آن زراعت و گله داری و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان اوچ تپه بخش ترکمان شهرستان میانه. واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری ترکمان و 2 هزارگزی ارابه رو بستان آباد به میانه و3 هزارگزی خط آهن میانه به تبریز. کوهستانی. معتدل و دارای 314 تن سکنه است. آب آن از چشمه، محصول آنجاغلات و حبوبات، شغل اهالی آن زراعت و گله داری و راه آنجا ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ غِ شیرْ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل. واقع در 37هزارگزی باختر گرمی و 15هزارگزی شوسۀ گرمی به اردبیل. کوهستانی و گرمسیر و دارای 60 تن سکنه است. آب آن از چشمه محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد واقع در 7/5هزارگزی خاوری آغ کند و 24هزارگزی شوسۀ میانه به زنجان کوهستانی و معتدل و دارای 81 تن سکنه است. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و حبوبات و سردرختی، شغل اهالی آن زراعت و گله داری و صنایع دستی مردم آن گلیم و جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بِ بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان بیات بخش نوبران شهرستان ساوه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان خلخال واقع در 12 هزارگزی شمال آغ کند. دارای یک صد تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(خَ کُ نِ / نَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه، سکنۀ آن 118 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ایجرود بخش مرکزی زنجان. دارای 86 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و عسل است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
(نِ بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان به به جیک بخش سیه چشمه شهرستان ماکو. واقع در 36هزارگزی جنوب سیه چشمه و هزارگزی شمال شوسۀ چشمه قره ضیاءالدین. دامنه است و سردسیر دارای 70 تن سکنه آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و شغل مردمان آن زراعت و گله داری و صنایع دستی اهالی آن جاجیم بافی و راه آنجا ارابه روست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان به به جیگ بخش سیه چشمه شهرستان ماکو. واقع در 23/5هزارگزی جنوب خاوری سیه چشمه وهزارگزی جنوب شوسۀ سیه چشمه بقره ضیاءالدین. کوهستانی و معتدل دارای 60 تن سکنه است. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی مردم آن جاجیم بافی وراه ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
محمدآباد خالصه، دهی است از دهستان افشاریۀ ساوجبلاع بخش کرج شهرستان تهران با 178 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
